باز به مانند همیشه
اشکانم شانه هایت را می خواهد
نه برای ان که مانند قطره ای در دریایش غرق شود
دستانم نوازش دستانت را می خواهد
نه برای ان که پیچکش شود
وجودم اغوشت را التماس می کند
نه برای ان که به مانند برگی ناجی قطره ای همچون من است
پاهایم یگانگی راهت را می پویند
نه برای ان که حقیقی ترین راه است
هیچ می بینی که چگونه تمام اجزای وجودم
تو را فریاد می کنند
شانه هایت دستانت اغوشت راهت جزئی از توست
و تویی
ان یگانه
وصف نا شدنی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
پانتا جان
پاسخحذفشعرات یکی از یکی دیگه زیباتره.
قربان تو رضا